محل تبلیغات شما
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید!
یک نفر در آب دارد می سپارد جان.
یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند
روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید.
آن زمان که مست هستید از خیال دست یاییدن به دشمن
آن زمان که پیش خود بی هوده پندارید
که گرفت استید دست ناتوانی را
تا توانایی بهتر را پدید آرید.
آن زمانی که تنگ می بندید
بر کمر هاتان کمر بند
در چه هنگامی بگویم من؟
یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان!

آی آدم ها که بر ساحل بساط دلگشا دارید!
نان به سفره، جامه تان بر تن؛
یک نفر در آب می خواند شما را.
موج سنگین را به دست خسته می کوبد
باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده
سایه هاتان را ز راه دور دیده.
آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابی اش افزون
می کند زین آب، بیرون
گاه سر، گه پا
آی آدم ها!

او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید
می زند فریاد و امید کمک دارد.
آی آدم ها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!
موج می کوبد به روی ساحل خاموش
پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده بس مدهوش.
می رود نعره ن، وین بانگ باز از دور می آید:
آی آدم ها».
و صدای باد هر دم دل گزاتر
و در صدای باد بانگ او رهاتر
از میان آب های دور و نزدیک
باز در گوش این ندا ها:
آی آدم ها».

سخن حافظ در به آر 97

گفت " آتش "بی سبب نفروختم

سرزمین من خسته خسته از جفایی

آدم ,ها ,آب ,آی ,ساحل ,یک ,آدم ها ,آی آدم ,ها که ,یک نفر ,نفر در ,بساط دلگشا دارید

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

tosobesa کدهای دخترونه من از درونم می نویسم شرکت تعاونی چند منظوره بِر کبیر kamaljo vasthentemus egeffodda «تریبون آزاد فرهیخت» وبگاه اطلاع رسانی chlorpochensrac وبلاگ دامپزشکی دکتر لامعی